گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
علوم اسلامی
جلد اول
تعريف لفظی و تعريف معنوی



منطقيين می‏گويند : آنگاه كه از چيستی يك شی‏ء پرسش می‏شود مورد پرسش‏
مختلف است .
گاهی مورد پرسش معنی و مفهوم لفظ است . يعنی هنگامی كه می‏پرسيم فلان‏
چيز چيست ؟ آن " چيز " مورد سؤال ، خود همان لفظ است . و منظور از "
چيستی " آن ، اين است كه معنی لغوی يا اصطلاحی آن لفظ چيست ؟ فرض كنيد
در ضمن قرائت كتابی به لفظ " پوپك " بر می‏خوريم و معنی آن را
نمی‏دانيم ، از

ديگری می‏پرسيم كه پوپك چيست ؟ او در جواب می‏گويد : پوپك نام مرغی‏
است . يا مثلا در عبارت منطقيين به لفظ ( كلمه ) بر می‏خوريم ، از ديگری‏
می‏پرسيم كه ( كلمه ) در اصطلاح منطقيين چيست ؟ او می‏گويد : ( كلمه ) در
اصطلاح منطقيين عبارت است از ( فعل ) در اصطلاح نحويين .
بديهی است كه رابطه لفظ و معنی رابطه‏ای است قراردادی و اصطلاحی ، خواه‏
اصطلاح عام يا اصطلاح خاص .
در پاسخ اينچنين سؤالی بايد موارد استعمال را جستجو كرد و يا به كتب‏
لغت مراجعه كرد . اينچنين سؤالی ممكن است پاسخهای متعدد داشته باشد و
همه آنها هم صحيح باشد . زيرا ممكن است يك لفظ در عرفهای مختلف ،
معانی مختلف داشته باشد ، مثلا يك لفظ در عرف اهل منطق و فلسفه ممكن‏
است معنی خاص داشته باشد و در عرف اهل ادب معنی ديگری . همچنانكه‏
لغت ( كلمه ) در عرف عام و هم در عرف علمای ادب يك معنی دارد ، و در
عرف منطقيين معنی ديگری . يا لغت ( قياس ) در عرف منطقيين يك معنی‏
دارد و در عرف فقها و اصوليين معنی ديگری .
وقتی يك لفظ در عرف واحد دو معنی يا چند معنی مختلف داشته باشد ، در
اينگونه موارد بايد گفت اين لغت در فلان اصطلاح به اين معنی است و در
فلان اصطلاح ديگر به فلان معنی ديگر است . پاسخهائی كه به اينگونه سؤالات‏
داده می‏شود ( تعريف لفظی ) ناميده می‏شود .
ولی گاهی كه از چيستی يك شی‏ء سؤال می‏شود مورد پرسش معنی لفظ نيست ،
بلكه حقيقت معنی است . نمی‏خواهيم
بپرسيم ( معنی اين لفظ چيست ؟ ) معنی لفظ را می‏دانيم ولی حقيقت و كنه‏
معنی بر ما مجهول است . سؤال از حقيقت و كنه معنی است . مثلا اگر
بپرسيم : ( انسان چيست ؟ ) مقصود اين نيست كه لغت انسان برای چه معنی‏
وضع شده است . همه می‏دانيم كه لغت انسان برای همين موجود خاص دوپای‏
راست اندام سخنگو وضع شده است . بلكه سؤال از اين است كه ماهيت و
حقيقت انسان چيست ؟ بديهی است كه پاسخ صحيح چنين سؤالی جز يك چيز
نمی‏تواند باشد . يعنی ممكن نيست كه چند پاسخ متعدد همه صحيح باشد .
پاسخی كه به اينگونه سؤالات داده می‏شود ( تعريف حقيقی ) خوانده می‏شود .
تعريف لفظی بر تعريف حقيقی مقدم است . يعنی اول بايد مفهوم لفظ را
مشخص كرد و سپس آن معنی مشخص شده را تعريف حقيقی كرد . والا موجب‏
مغالطه و مشاجره‏های بيجا خواهد شد .
زيرا اگر لفظی معانی لغوی يا اصطلاحی متعددی داشته باشد و اين تعدد
معانی مغفول عنه باشد ، هر دسته‏ای ممكن است معنی و اصطلاح خاصی را منظور
نظر قرار دهند و آن را تعريف كنند ، غافل از اين كه هر كدام از اينها
چيزی را در نظر دارد غير از آن چيزی كه ديگری در نظر گرفته است و بی‏جهت‏
با يكديگر مشاجره می‏كنند .
عدم تفكيك معنی لفظ از حقيقت معنی موجب می‏گردد كه احيانا تحولات و
تطوراتی كه در معنی لفظ پديد آمده است به حساب حقيقت معنی گذاشته شود
. مثلا ممكن است لفظ خاصی ابتدا در
يك معنی ( كل ) استعمال شود و بعد ، اصطلاحات تغيير كند و عينا همان لفظ
بجای ( كل ) در مورد ( جزء ) آن ( كل ) استعمال شود . اگر كسی معنی لفظ
را از حقيقت معنی تفكيك نكند خواهد پنداشت كه آن ( كل ) واقعا ( تجزيه‏
) شده است ، و حال آن كه در آن كل تغييری رخ نداده است بلكه لفظ مستعمل‏
در كل جای خود را عوض كرده و در جزء آن كل استعمال شده است .
اتفاقا در مورد ( فلسفه ) چنين اشتباهی دامنگير عموم فلاسفه غرب و
مقلدان شرقی آنها شده است و شايد توفيق بيابيم و در درسهای بعد آنرا
توضيح دهيم .
كلمه فلسفه يك كلمه اصطلاحی است و معانی اصطلاحی متعدد و گوناگونی‏
يافته است . گروههای مختلف فلاسفه هر كدام تعريف خاصی از فلسفه كرده‏اند
ولی اين اختلاف تعريف و تعبير مربوط به يك حقيقت نيست . هر گروهی اين‏
لفظ را در معنی خاص بكار برده‏اند ، و همان معنی خاص منظور خويشتن را
تعريف كرده‏اند .
آنچه يك گروه آنرا فلسفه می‏نامد گروه ديگر آنرا فلسفه نمی‏نامد ، يا
اساسا ارزش آنرا منكر است و يا آنرا به نام ديگر می‏خواند و يا جزء علم‏
ديگر می‏داند ، و قهرا از نظر هر گروه ، گروه ديگر فيلسوف خوانده نمی‏شوند
. از اينرو ما در پاسخ ( فلسفه چيست ؟ ) سعی می‏كنيم كه با توجه به‏
اصطلاحات مختلف به پاسخ بپردازيم . اول به پاسخ اين پرسش از نظر فلاسفه‏
اسلامی می‏پردازيم . و قبل از هر چيز ريشه لغوی اين كلمه را مورد بحث قرار
می‏دهيم